موی سرخ روی پیشانی تو بی شانه ماند
شانه ی مویت به روی طاقچه در خانه ماند
روز بیست و دوم دی ماه دلت آرام شد
کار تو در روز موعود عاقبت انجام شد
وقت رفتن هیچکس پیشت نبود ای نازنین
من بمیرم چون که تنها سر نهادی بر زمین
چند سال است از تو می گویم فقط مادربزرگ
خاطره می سازم از تو خط به خط مادر بزرگ
باز تنها، باز خسته، باز غم مادربزرگ
بی تو اوضاعم چنین شد باز هم مادر بزرگ
نیستی، حِسَم ولی پیوسته لمست می کند
با خیالی باز و چشمی بسته لمست می کند
نیستی شعرم به سرعت می دود دنبال تو
وعده ی ما خط پایان، شعرم آنجا مال تو
خوب می دانم چه باید از تو در دفتر نوشت
می نویسم بال زد مادربزرگم تا بهشت
بیست و دوم دی ماه سال یکهزار و سیصد و نود و نه، چهارمین سالگرد بهترین مادربزرگ دنیا، مادر شهید بزرگوار، حاجیه خانم راضیه محمودی
آدرس آرامگاه :
امامزاده عبدالله گرگان