زن عموی من آدم ساده و مهربانی بود
مثل تمام مادران
هیچ وقت بفکر خودش نبود
برای تمام جشن ها و عروسی ها پایه ی ثابت کمک بود
چند روز قبل از عروسی ها زنگ می زدواعلام آمادگی میکرد..
اگر کسی از اقوام در بیمارستان بستری می شد پایه ی ثابت بود خصوصا برای شیفت شب
..
همیشه می خندید
عحیب بوی مهربانی می داد بوی انسانیت..
حواسش به همه چیز و همه کس بود..
توی جشن ها حواسش بود که کدام همسایه یا فامیل در جشن حضور ندارد برایش غذا میفرستاد.. میگفت غذای شادی مزه ی دیگری دارد..
اگر کسی از اقوام صاحب فرزند می شد.. بُعد مسافت برایش مهم نبود حتما برایش چشم روشنی می برد..
وقتی بخاطر کرونا رفت و آمدها کنسل شد..
خعیلی ناراحت شد..
کمر درد گرفته بود از خانه ماندن، از استراحت کردن..
من بعد از دوسال.. چند ماه پیش اورابه صورت اتفاقی دیدم.. پیر شده بود..
اما خنده هایش همانقدر زنده و شاداب بودند..
.. زن عموی من انسان خوبی بود..
خواستم بگویم دنیا به وجود این آدم ها نیاز دارد..
این آدم ها دنیارا به جای بهتری تبدیل می کنند..
برای شادی روح همه ی رفتگان و این انسان خوب فاتحه ای قراءت بفرمایید💚💚💚
آدرس آرامگاه :
شهرکیان