مادرم کبوتر شد و رفت زیر باران بهار، غزلی خواند، دلش تر شد و رفت... چه تفاوت که چه خورده، غم دل یا غصه... آنقدر غرق غمش بود که پر پر شد و رفت...
نمی دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم و
از کدامین گل عطرت را بجویم.
همین قدر می دانم که هنوز هم مانند کودکی عاجزانه تمنای وجودت را دارم
آرامش ابدی تو آرامش زندگیم را ربود و
اینک دلتنگی روز های بی تو را فقط کنار سنگی سرد که پناه ماست سپری می کنم
یک سال است که آسمانی شدنت را با چشمانی اشکبار گرامی می داریم. به مناسبت یکمین سالگرد عروج مادر عزیزمان، یاد و خاطره اش را گرامی می داریم.
««هزینه برگزاری مراسم صرف امور خیریه خواهد شد...»»
لطفا شکیبا باشید