بابای هما بابای فریبا بابای فرح سلام بابا جان سلام پشت سلام پناه. سلام کوه استوار سلام همه ی دارایی ما کجا رفتی چه کنیم با این اندوه با این فراغ چقدر با بغض در گلو بخوابیم چقدر هق هق ها و اشک هایمان را پنهان کنیم بابا یادته مارا به روی پا می نشاندی موهای دخترانت را شانه میزدی شعر میخوندی باباجان دختر بی پدر یعنی هیچ وقتی رفتی صدای شکستن کمر همایت همه زمین آسمان را پر کرد موهای فریبایت یک شبه سفید شد فرح میگوید پشتیبان دعایی رفت دیگر نمی توانیم به خانه ای بیایم که صدای الله اکبر نماز خواندت و تلاوت قرآن تو در آن نیست دیگر با این شهر غریبه ایم دیگر از خانه ی خودمان تا خانه ی شما راه خیلی طولانی تر شده است دلم هوای خانه ی کاگلی ات را کرده با پستوی تنگ و تاریکه عطر آغوش پدررا در آن حبس کرده بودی خالیست جای مهربانی دستانتان بر اوراق سبز خاطره های زندگیمون و جای خالی نگاهتان در مجذور آیینه های دلتنگ دلتنگتم، آقاجان، میشه برگردی؟ دلتنگ تموم مهربونی ها و حرفای قشنگتم، دلتنگ تموم نصیحت هایی که به من میکردی، دلتنگ تموم خاطره هایی که برام از گذشته تعریف میکردی. چرا منو تنها گذاشتی؟ تو مگه بهترین دوستم نبودی؟ مگه بهترین رفیقم توی زندگی نبودی؟ حالا با رفتنت رفاقتت رو ثابت کردی! نمی تونم باور کنم که ندارمت و دیگه نمیتونم صدات رو بشنوم آتام بابا پدر آقاجون بدرود
آدرس آرامگاه :
ساوالان دهستان گوشلو
از طرف :
دختران همیشه چشم به راهت هما فریبا فرحناز و نوه هایت نغمه علیرضا نسیم و نیلوفر
لطفا شکیبا باشید