زود بودش سفر مرگ ولي
گل مگر دير تواند پژمرد؟!

تمامِ من اینک در جستجوی تمامِ کسی ست که هرگز تمام نمیشود عشقش واعتمادش...
پنجمین روز اسفندماه سال 1397 مصادف شد با خزان عمر عزیزی به نام عبدالرسول دست غدار زمان آخرین برگ از کتاب زندگی او را ورق زد و دربهت و ناباوری ، همگان را در سوگ و ماتم نشاند . چرخ گردون چرخید و قرعه به نام او افتاد ، چه سخت بود باور رفتنش ... اما او رفت .
عبدالرسول لطفی فرزند خیراله در پنجمین روز مردادماه سال 1324 در شهر اصفهان میان شادی و لبخند پدر و مادرش دیده به جهان گشود . دوران کودکی ونوجوانی را در آغوش گرم خانواده سپری کرد و در طی این مدت به کسب تجربه و آموختنی راه و رسم صحیح زندگی مشغول بود . نهال عمرش به سرعت بارور و تنومند می شد تا جایی که احساس کرد می تواند روی پای خود بایستد . تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد. با ازدواج و تشکیل خانواده مرحله جدیدی از زندگی خود را آغاز کرد و با کار و فعالیت در زمینه پزشکی تمامی تلاش و کوشش خود را در جهت تأمین رفاه و امنیت خانواده به کار گرفت .
در سال 1351 ازدواج کرد و حاصل این وصلت فرخنده 1 فرزند دختر و 2 فرزند پسر بود که قدردان زحمات والدین خود هستند ولی میدانند که هیچکس نمی تواند جای خالی پدر را برایشان پر کند . پدر عزیز و دلسوزی که عمر گرانمایه خود را صرف رشد و بالندگی آنان نموده ، اما این رسم دنیاست که هیچ گریزی از آن نیست . سرانجام پدر بر اثر سکته قلبی در بیمارستان خورشید روح پاکش به آسمانها پر کشید و در جوار نور و رحمت الهی آرام گرفت . یاد و خاطره اش همیشه گرامی باد .
"روحش قرين رحمت الهي باد"
آدرس آرامگاه :
آرامستان باغ رضوان ، قطعه ۴۳ ، بلوک ۲۷ ، ردیف ۹ ، شماره ۱۹