چهل روز از غروب غم انگیز گذشت
پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود
صفای بارانی بود که با صداقت میبارید
و دلش دریای محبت و وجودش باران کرامت بود
چهل روزه صدای تو نمیاد
دلم کرده هواتو داد و بیداد
تو نیستی خونۀ دل سوت و کوره
دیوار بینِ مون این خاک گوره
پدر ای مهربونم یاور من
تو بودی عشق و ایمان باور من
آدرس آرامگاه :
بهشت سکینه کرج