مادرم ...
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ...
دلشوره ی ما بود ، دل آرام جهان شد ...
در اول ، آسایش ما سخت فرو ریخت ...
هنگام ثمر دادنمان بود ، خزان شد ...
زخمی به گِل کهنه ی ما کاشت خداوند ...
اینجا که رسیدیم ، همان زخم دهان شد ...
آنگاه همان زخم همان کوره ی کوچک ...
شد قله یک آه ، مسیر فوران شد ...
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد ...
با خلق ندانیم چها کرد و چنان شد ...
ما حسرت دلتنگی و تنهایی و عشقیم ...
یعقوب پسر دید ، زلیخا که جوان شد ...
یک حافظ کهنه ، دو سه تا عطر ، گلِ سر ...
رفت و همه ی دل خوشیم این چمدان شد ...
با هرکه نوشتیم چها کرد ، به ما گفت ...
مصداق همان وای بحال دگران شد ...
روحت شاد ننه جونم🖤
آدرس آرامگاه :
کرمان ، مسجد صاحب الزمان (عج) ، جنب حوض ستاره