دلم برای حجم وسیع دلت تنگ شده
برای آن سکوت نامعلوم و شکیب
دلم برای آن آبی زلال همیشه
تنگ شده
دلم برای صورت ماهت و آن طلایه نگاهت تنگ شده
عجیب هوای دلتنگی ات می چسبد
وقتی یادت را به آغوش می کشم تمام وجودم شعر می شود برای از تو گفتن و از تو نوشتن ...
تو را از سر دلتنگی به جرعه ای غزل می نوشتم تا که نای دوباره بگیرم... به هر کجا که روی غزل غزل کنار منی
به هر نگاه که کنی بغل بغل قرار منی
پدربزرگ عزیزم دلم برای لحظه لحظه دعاهایت تنگ شده
روحت شاد و یادت همیشه جاودان
آدرس آرامگاه :
دورود