Toggle navigation
صفحه نخست
شهیدغلامحسین اکبری
زندگینامه شهیدغلامحسین اکبری
شنبه, ۰۱ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۴۸
شهدای استان خراسان جنوبی
شهیدغلامحسین اکبری در تاریخ 5/5/1338 در بیرجند متولد و در تاریخ 2/1/1361 در منطقه شوش به شهادت رسید .
شهیدغلامحسین اکبری در تاریخ 5/5/1338 در شهرستان بیرجند و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود . تحصیلاتش را ازابتدائی تا دبیرستان در همین شهرستان به اتمام رساند و پس از اخذ دیپلم بنا به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها ، به سربازی نرفت و دوران سربازیش را پس از تغییر فرمان امام (ره) سپری نمود . او به سبب برخورداری از شعور سیاسی و فرهنگی ، از همان دوران نوجوانی در جریان مسائل سیاسی وفرهنگی کشور قرار داشت و در اکثر مجالس مذهبی شرکت می کرد . وجود شاه و رژیمش را غیر قانونی می دانست و برای سرنگونی آن دست به هر اقدام انقلابی می زد . پخش نوارها و اطلاعیه ها و سخنرانیهای امام خمینی و دیگر مراجع ، شرکت در راهپیمائیها و تظاهرات بر ضد رژیم منفور پهلوی ، حضور در مساجد وپایگاههای انقلابی تاپاسی از شب و دیگر برنامه های طراحی شده در این راستا ، از فعالیتهایش برای اعلام انزجار از رژیم سفاک و خونخوار پهلوی بود . پس از انقلاب نیز فعالیتهای ارزشمندی برای پاسداشت از منویات رهبری و حفظ خون شهدا انجام می داد . با حضور داوطلبانه ، در جهاد سازندگی برای خدمت به مردم محروم و روستاهای دور دست پرداخت و به عضویت این نهاد مقدس در آمد . در همین ایام ، در تربیت معلم تهران پذیرفته شده و در حین جمع آوری مدارک لازم برای ثبت نام ، پس از استماع سخنرانی حضرت امام (ره) منقلب و متأثر گردید . چرا که امام فرموده بود : کاش من هم یک پاسدار بودم . با توجه به زمینه ای که از قبل داشت و فرمان رهبری ، تصمیم گرفت تا در سپاه پاسداران ، خدمت به مقدسات جمهوری اسلامی را آغاز کند . شهیدغلامحسین اکبری عشق عجیبی به امام خمینی و فرمایشات ایشان داشت و همین امر باعث شد که از ادامه تحصیل منصرف و در سپاه مشغول به کار شود . او به مطالعه و کتابخوانی بسیار علاقه داشت و کتب سیاسی ، اخلاقی ، دینی و مذهبی از کتابهائی بود که در کتابخانه شخصی اش پیدا می شد . در حال حاضر نیز 140 جلد از کتابهای نفیس از وی باقیمانده که اقوام ، دوستان ، آشنایان و همسایگان از آنها استفاده می کنند . او از همان زمان کودکی محبوب همه بود و هر وقت برای کسی مشکلی پیش می آمد به کمکش می شتافت . از احوال همسایه غافل نبود و اگر به کسی کمکی می کرد ، هیچ موقع و در هیچ کجا آنرا مطرح نمی نمود . اجازه نمی داد که آبروی کسی در خطر بیفتد و حفظ آبروی افراد خیلی برایش مهم بود . از دوران جوانی همیشه در صدد بود که روی پای خودش بایستد و از دسترنج خویش تحصیل نماید ، برهمین مبنا در ضمن تحصیل به کار هم مشغول شده بود . روحیه کاری و انقلابی او باعث شده بود که بعد از انقلاب عضو شورای محل نیز باشد . حضور در جبهه را به عنوان حضور در دانشگاه محسوب می نمود و با حضور خودش در جبهه ، سرانجام در عملیات فتح المبین و در جبهه شوش ، به تاریخ 2/1/1361 جان به جان آفرین تسلیم و راه جانان در پیش گرفت . در فرازی از وصیت نامه اش چنین می نویسد :
چند لحظه ای دیگر بناست از اهواز شهری که نیروهای حزب الله را در قلب خود جای می دهد به سوی دانشگاه شهادت حرکت کنیم جایی که عاشقان به الله را می پذیرد. و شهادت را به آنها می آموزد جایی که فغان برمی آورد ای ابرقدرتان بین المللی کجائید تا پدران و مادران و کودکان شیرخوار زیر آوار رفته را ببینید؟ کجائید تا ببینید صدامیان بعثی این حیوانات انسان نما با مادران و خواهران ما در بستان و دیگر جاها چه کردند ؟ حال چند کلمه ای را بعنوان وصیت می نویسم در حالی که چند روزی به سال نو نمانده است سالی که دیگر تجملات آنچنانی در بر نخواهد داشت سالی که لاله های سرخ شهادت زبهشت زهرا و زبهشت رضا سر برمی آورد. و مادران و خواهران و کودکان عزیز از دست داده هر کدام صبح عید بر مزار عزیزش حاضر تا زلاله ی خویش بوید . ای خدا ای خالقم که وجودم زتوست و برگشتم به سوی توست لحظه ای که از این دنیای چند روزه به سوی تو بازگشتم مرا از شهدای راه خویش محسوب بدار خدایا در عمر کوتاهم نتوانستم به تو خدمتی کنم خدایا تمام عمرم را در گمراهی بودم و در آخرین روزها تو مرا راهنمایی کردی و به پیش تو آمدم که این چند قطره خون خویش را نثار راه تو کنم خدایا این قطرات را بپذیر و مرا مورد عفو قرار بده .
اللهم اغفر ذُنوبی کُلّها(خدایا تمام گناهانم را بیامرز) سلام بر حضرت مهدی(عج) این نوید دهنده عالم بشریت که با ظهور او کاخ تمام ستمگران و متجاوزین بر باد فنا خواهد رفت.
امید است انشاءالله بر فرماندهی خویش که در جبهه ها داشته باز هم سربازان خود را یاری کند تا ریشه کفار از سرزمین اسلامی کنده شود.
سلام به تو ای رهبر مسلمین ای امام امت که چشم مستضعفان جهان به تو دوخته است و سلام به شما ای امت شهیدپرور ایران که با تکیه به الله و رهبری امام اسلام که از دست ظالمان نجات دادید و آبروی اسلام را حفظ کردید و قدرت اسلام را به تمام جهانیان فهماندید و سلام به تو ای پدر که موی سفیدت مرا به یاد رنجهایت می انداخت. مرا زلطف خویش ببخش که نتوانستم جبران زحمات شما نمایم. فرزند کوچکت را به بزرگی و عطوفت حلال بدار. و سلام به تو ای مادر مهربان که لطف و مهربانیت را نتوانم وصف کنم وقتی که آن زحمات ترا نسبت به خویش و دیگر برادرانم بیاد می آورم شرمساری و سرافکندگی مرا فرا می گیرد مرا زلطف خویش ببخش که اگر شما پدر و مادر مرا نبخشید خدا هم مرا نخواهد بخشید و امیدوارم با خبر شهادت فرزندتان دست به سوی خدا دراز کنید و بگوئید: « اللهم تقبّل مِنّا هذا القربانی» خدایا قبول کن از ما این قربانی را.
خدا را سپاس گوئید که اگر شکر خدای عزوجل نکردید (وَلَتُسئلنَّ یومئذٍ عنِ النعیم) یک روز از نعمتهایی که به شما داده شده سوال خواهد شد. سوال می شود چند فرزند به شما دادیم یکی به طرف ما بازگشت چرا ناسپاسی کردید؟ ما فرزندتان را راهنمایی نمودیم تا به منافقان نپیوندد. اگر به حال کفر از این دنیا می رفت آیا می توانستی اظهار مرگ فرزندت به پیش مردم کنی؟ پس شکر خدای رحمن و رحیم گوئید.
روحش شاد و راهش پر رهرو .
منبع : اداره اسناد وانتشارات اداره کل بنیادشهید وامور ایثارگران خراسان جنوبی
