جان جانانم ز دنیا رخت بست
از فراقش غم به دامانم نشست
هستیم کز مهر او سیراب بود
ساقیش رفت و سبویم را شکست
او که آوازش به تحریر و غزل
هر دلی را بی شراب میکرد مست
شکوه ها دارم ز دست روزگار
از چه رو مرغ سحر را لب ببست
گر فلک را عدل می بودش چرا؟
با چنین دردی هزارانت برست
چهل گذشت از رفتنش ای دل بگو
مرهمی بر زخم هجرش هست؟ هست؟
آدرس آرامگاه :
قطعه 307 ردیف 60 شماره 77