شب های هجر را می گذرانم و زنده ام
مرا به سخت جانی خویش این گمان نبود.
به راستی"آن چه جرات می خواهد، دوام آوردن است"، آن گاه که دلت تداوم ِ اشک و آهی سوزنده است!
حقیقتی است که فاصله ی خاک تا افلاک، تمامی دوردست هاست؛ اما از خاک تا افلاک راهی نیست؛ " دل ها که به هم نزدیک باشند، دیگر چه فرقی می کند، کجای این جهان باشیم. دور باش ؛ اما نزدیک! من از نزدیک بودن های دور می ترسم"...
پسرم ، که جسمت در زیر خاک خفته و خاطره ی رفتنت ، هر روز خاکستر وجود آتش گرفته ی مرا به باد می دهد، بدان هیچ گاه نبوده که بی یاد تو زندگی کنم .تو چون آبی روان و جویباری جاری در کوچه باغ زندگی ام بوده ای .
به راستی که در قلبم می تپی و یادت در ذهنم می درخشد و نامت بر زبانم جاری ست، پس زنده ای و" زندگی" را در دو جهان زندگی می کنی.
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تورا؟!
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تورا
روحت قرین نور، نازنینم. آرزومند دیدارت می مانم؛ مادرت
آدرس آرامگاه :
بهشت زهرا /قطعه314/ردیف 60/شماره 65