دوباره خزان یک آذر آمده تا ياد آور سال هزار و سيصد و داغ و دردي باشه كه فهميدم خونه خالي بدون شما يعني چه...رفتنتان امروز ۱۳ ساله شد و ما همچنان دلتنگتان هستيم
با این همه ، همیشه با خود می اندیشم و با خدای خودم راز و نیاز می کنم آیا پرواز همزمان پدر و مادر دلداده ام به سوی ملکوت صله ای گران از سوی حضرت عشق نبوده است ؟ وبه راستی که خداوند آنان را فراخواند به دیدار خویش و به وصل و وصال خویش. سفری روحانی که هر دل عاشق و واله جناب دوست را آرزویی و حسرتی همیشگی است در پیوستن به خدایی که آنان را از قفس تنگ این عالم مادی نزد خود بخواند . آنان عاشقانه و عارفانه ره به سوی عالمی پیمودند که در سرانجام زندگی هر بنده عابد و مشتاقی را آرمان و آرزو سفر به همچو جهان لاهوتی و ابدی سرشار از تقدس و نور است ، حسرت ودریغ ما را ، کاش نیک پاس می داشتیم ضیافت حضرت حق را در این فانی دنیای ناپایدار . تا مگر ، وقت رفتنی اگر مهیا شد ، چونان پدر و مادرم سربلند می رفتیم ، سرافراز از انجام وظیفه و ادای دین هایمان ، تا مگر در آن عالم جاودان همیشه بودن را در بهشت خدا نصیب خویش می کردیم .کاش ..کاش..