صدای بلند ترمز ماشین**
جسمی بی جان بر زمین**
تمامی احساسم درد کشنده**
پایانی از زندگیم بود همین**
وحشت زده ای در حال فرار**
به پرواز در آمد روحی بیقرار**
جسمی بدون دردی آرمیده**
روحی برروشنی ابرها سوار**
قطرات اشک در چشمانم یخ زده**
ودهانی از آخرین فریاد باز مانده**
نگاه وحشت دیگران از ترس**
زمزمه هایی می گویند: او مرده**
من فریاد می شوم که زنده ام**
در سکوت بی جان جسم**
در ماشینی که بسرعت می رود**
خاموش می شود بلندترین فریادم**
جیغ...جیغ در فضای مرگ من**
اشک...اشک در هوای سوگ من**
روزهایی پیاپی می گذرند**
.
.
.
تاکی در یادها خواهم ماند؟