او ترکمان نکرد، کوچ کرد... در کوچ کردن حزن عمیقی پنهان است....
هفتمین سالگرد خاموشی پدر گذشت ....
مردی بلند رتبه ز ملک جهان برفت ، وز خاندان ما پدری مهربان برفت....
او جان فضل بود و حریفان تمامتن، ما را ز تن چه فایده خیزد چو جان برفت....
در خون نشسته بود دلش همچو غنچه لیک ، چون گل شکفتهخاطر و نکهتفشان برفت....
با چهرهیی که داشت ز رحمت نشانهها ، خندان به سوی بارگه بینشان برفت...
پنداشتم که رفت بهار از جهان ولی ، او از جهان نرفت جان از جهان برفت ....
لطفا شکیبا باشید