آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس قزحهای رنگ رنگ
در سینه قلب روشن محراب میتپید
من شعلهور در آتش آن لحظه درنگ
گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم بسوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو.....
آدرس آرامگاه :
َ...هر از چند گاهی در گذر زمان و عبور بی صدای ثانیه های عمر فانی، جرس قافله عمر از رحیل مسافر عزیزی خبر می دهد،واینارنوبت عزیزی بودکه فقدانش غمی بزرگ وابدی بردلهای بیقرامان نهاد. آرامستان بهشت زهراء(ص)ق۴۹،رد۱۲۷،ش۴۴-۱۳۸۱/۱۱/۸،التماس دعا.معماری