ساخت رایگان و آنلاین صفحه یادبود مجازی

شهید جابر راد قصبه

شهید جابر راد قصبه
با کلیک بر روی دکمه های زیر،در مراسم ختم شرکت نمایید
صلوات شمار
116
فاتحه
8

تولد : 1347/06/20 وفات : 1373/11/21

شهيد جابر راد قصبه در بيستم شهريور ماه 1347 ديده به عالم امكان گشود. والدين مؤمن و ديندارش اين موهبت الهي را ارج نهادند و با داشته‌هاي اندك خود تلاش نمودند تا از او انساني وارسته و متعهد بسازند. با آنكه شهرستان شفت، براي تحصيل، امكانات كافي نداشت اما جابر براي فراگرفتن علم از هيچ كاري فروگذار نمي‌كرد.در همان دوران نوجواني ثابت كرد مي‌تواند پشتوانة خوبي براي خانواده باشد و هر فرصتي كه دست مي‌داد، در صيفي كاري و كارهاي منزل مددكار والدين بود. از خصلت هاي نيكوي جابر بخشش و سخاوتش بود. آن روزها كار كشاورزي كفاف زندگي ما را نمي‌داد و برادرم جابر، مغازة اغذيه فروشي را كرايه كرد تا از آن طريق بتواند كمك حال خانواده باشد. من هم بيشتر اوقات به آنجا مي‌رفتم تا شايد كاري انجام دهم. با جلب رضايت والدين از طريق لشكر قدس گيلان با لباس بسيج وارد عرصة نبرد با دشمنان شد. بعد از گذراندن دورة آموزشي،در لشكر 57 ذوالفقار علي‌آباد قم، به عنوان آرپي جي زن به منطقة سومار اعزام شد. بعد از چند مرحله حضور جابر در ميدان جنگ، يك روز تلفن منزل به صدا درآمد و به ما خبر دادند كه ايشان در بيمارستان شيراز بستري هستند. پدرو مادرم سراسيمه خود را به آنجا رساندند و چند روز بعد جابر را با سر باندپيچي شده به منزل آوردند. روزها منزل ما پراز مهمان بود. همة دوستان وآشنايان براي ديدن جابر مي‌آمدند. ازحرف‌هاي آنها متوجه شدم طي درگيري‌هايي كه رزمندگان در منطقة سومار با دشمن داشتند، برادرم با تركش خمپارة 60، از ناحية سر و دست مجروح شده است. چند ماهي از مجروحيت جابر گذشت. آن اندام ورزيده كه سال ها ورزش‌هاي رزمي مي‌كرد، بر اثر مجروحيت نحيف شده بود. توجه مستمر پدرو مادرم كمك كرد تا روز به روز بهتر شود. با عزم و اراده اي كه در وجود جابر بود، توانست به سرعت سلامت خود را به دست آورد. بعد از مدتي تصميم گرفت ادامة تحصيل دهد. به شهرستان رشت رفت و پس ازثبت نام طي چند مرحله توانست ديپلم خود را بگيرد. با اعتماد به نفس در كنكور سراسري شركت كرد و در رشتة پرستاري دانشكده لنگرود پذيرفته شد. هر شب كه از كار و درس فارغ مي‌شد، ما را دور هم جمع مي‌كرد و درباره مسير درست زندگي گفتگو مي‌كرديم. تابستان سال 1372 بودكه من و دوستانم به اتفاق برادرم جابر رفتيم در رودخانه نزديك حومة شهر آب‌تني كنيم.آن روز جريان آب متعادل نبود و بايد با احتياط شنا مي‌كرديم. جابر هم چند نفر از دوستان خود را ديد و با آنها مشغول صحبت شد. دقايقي گذشت. من و دوستم تعادل خود را از دست داديم و داخل قسمت عميق آب شديم و جريان آب ما را به سمت خود كشيد. جابر با شنيدن صداي كمك، به طرف ما آمد و بلافاصله خود را داخل آب انداخت. اول دوستم را نجات داد و سپس به كمك من آمد به هر زحمتي بود هر دوي ما را نجات داد. زماني كه از او پرسيدند: «چرا اول برادر خودت را نجات ندادي؟» جواب داد: «هيچ فرقي نمي‌كرد. او هم يك انسان بود و نياز به كمك داشت و وظيفه حكم مي‌كرد كه نخست او را نجات دهم و بعد برادرم را.» شهيد جابر راد قصبه در مكتب آل پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌تعالي) تعليم و تربيت يافت و خون پاكش با عشق اهل بيت‌ (عليه‌السلام) آميخته بود. با شروع ايام محرم تجهيز و مهيا ساختن مسجد جامع بر عهدة جابر بود. خالصانه چون شمع در سوگ سالار شهيدان مي‌سوخت. وي در بهمن ماه 1373 به سبب اصابت تركشي كه در جنگ به سرش خورده بود، حالش دگرگون و در بيمارستان طالقاني تهران بستري شد. روز به روز ضعيف‌تر مي‌شد و ديگر قادر به حرف زدن نبود. هنگامي كه براي آخرين بار او را ديدم زير لب ذكر مي‌گفت. سرانجام در 21/11/1373 همچون همة وارثان ميراث جهاد و شهادت، برگ زرين حياتش را به خون آذين بست و خاطر معطرش بر صفحة تاريخ درج شد تا در دل كوير به آباد ساختن دل‌ها و جان هاي تشنه بپردازد. وصیت نامه: خدمت برادران و خواهران عزيزم: امروز رزمندگان اسلام در جبهه هاي حق عليه باطل با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام مبارزه مي كنند تا نگذارند گزندي به اسلام و آرمانهاي امام و انقلاب وارد شود. شما نيز در پشت جبهه ها وظيفه خطيري بر عهده داريد و بايد براي حمايت از انقلاب و رزمندگان گوش به فرمان مقام رهبري بوده و فريب دشمنان را نخوريد مساجد را پر كنيد و نماز جماعت را پر شور تر برگزار نمائيد تا دشمنان اسلام از نفوذ در بين ما مأيوس شوند.

آدرس آرامگاه : شفت
سوره قدر:
آیت الکرسی:
صوت آیت الکرسی

تعداد بازدید : 192

اشتراک گذاری

Loading...

لطفا شکیبا باشید