از دست دادم دستهایت را
چندیست نشنیدم صدایت را
تسلیم تقدیرم ولی هر روز
می بوسد اشکم جای پایت را
ای کاش می دیدم تو را در خواب
هر شب در آغوش بازت را
رفتی و از یاد نخواهم برد
خنده های دلنوازت را
سنگ صبورم بودی و بردی
با خود تمام حرفهایت را
کاری که از دستم برنمی آید
هر روز در خیالم می شویم مزارت را
دستم جدا افتاده از دستت
یا رب! به او ده دست هایت را