از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جان سوزت سیه پوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو
در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر
پدرم ؛ دریای پر مهر و محبتت چه زود به سفر رفته؟!! ما درد را بیداد می کنیم؛فرو ریخته ایم به هم. نبودنت را چه بنویسیم که همه تویی! هزار هزار بار در مردمک مه گرفته ی چشم هامان چاپ میشوند کلمات.. به چه تشبیه کنیم تورا؟! این من دیگر تهی ست! کجای جاده ایستاده ای که ما در هر پلکی بر هم زدن تو را یک بار می بازیم ؟! در تمامیت لحظه هامان دیگر چیزی نمانده ؛اما دیر رسیده ایم.. حالا باید تنها تو را جاودان در دیده بیدارمان هر لحظه آرزو کنیم .