نبودنت هر روز یک قرن است
یکسالی ست اشک کنج چشمانم لانه کرده
لبریز شده و درقلبم بیتوته کرده
تلنگری می خواهد تاسیل آسا ببارد
بغض یکساله نبودنت طناب دار من است
که هر لحظه تنگتر می شود
من به اکسیژن تو نیازمندم
آسمان دلم سالیست ابریست خنده بی معناست
وجودم سردست و بی روح
چه کسی گفت که خاک سردست
پس چرا هر روز داغ تو داغتر میشود و هر لحظه میسوزاند جگر سوختهام را….
تو جان دادی و رفتی ولی من هرلحظه جان میکنم از این فراغ غم با
چقدر جای خالیات خودنمایی می کند و نبودنت را به رخم میکشد
دلم پدر می خواهد
دستان پرمهرت را طنین صدای گرمت را
نگاه نافذ و سکوتت را
پدرم این شبها هر لحظه سنگینتر عبور میکند
و من هر شب یکسال است که راه میروم
پاهایم خسته شد از این راه طولانی
چرا به خانهات نمیرسم؟
به میهمانی ام بیا تا بشکند بغض این دوری
دستانم را بگیر
من به گرمای وجود محتاجم
دل تنگم سنگ صبور می خواهد نه سنگ سرد!
آدرس آرامگاه :
بهشت زهرا. قطعه 6.ردیف 191.شماره 11
از طرف :
همسر و فرزندانت