روزی از راه رسید که پدر لحظه ی بدرودش بود /
ناله در سینه ی تنگ اشک در چشم غم آلودش بود /
جز غم و رنج توانکاه نداشت /
سینه اش سنگین بود قوه آه نداشت /
با نگاهی میگفت پس از آن خستگی ها دفتر عمر پدر را بستند /
ای عزیزان بدرود /
ای عزیزان بدرود😔 /
لحظه ای رفت و از آن خسته نگاه اثری هیچ نبود /
پدرم چشم غم آلوده ی حیرانش را بست و دیگر نگشود😔 /
زندگی دفتری از خاطره هاست /
آدرس آرامگاه :
کلاردشت_ روستای کردیچال