چی بگم از نبودت...؟
چگونه می شود باور کرد که دیگر در میان ما نیستی؟ چگونه باور کنیم که دیگر هرگز نخواهیمت دید...؟
به کدامین امید دلخوش باشیم و با چه امیدی زندگی را ادامه دهیم وقتی که تو در میان ما نیستی ،
نمی دانی که پس از رفتنت چه روزهایی را سپری کردیم و فقط به این دلخوشیم که وقتی دلتنگت می شویم به
یاد خاطراتت می افتیم، به یاد خنده هایت،به یاد آن زمانی که هر وقت از همه چیز خسته و آزرده می شدیم
به تو پناه می بردیم و تو مهربانانانه پذیرایمان بودی وحرفهایمان را با حوصله می شنیدی
و پس از آن کمکمان می کردی.
چقدر سخت است...چقدر سخت است که آن چهره همیشه خندان را فقط محصور در قاب عکس ببینیم
چقدر سخت است باور نبودنت...
غم از دست دادنت را به چه مانند کنم..؟؟؟
به شکستن دل قناری..؟.به سوختن پر پروانه..به گریستن چشم شادی..؟
به چه مانند کنم که دردناکتر از آن نیست...؟
رفتنت را چگونه باور کنم...؟
دشوار است باور سفرت،و باور این که هرگز نمی آیی...
امّا این نیز تقدیر خداوند بود که تو را از ما گرفت...و مرگ پایان پرواز کبوتر نیست...روحت شاد مهدی جان
آدرس آرامگاه :
قطعه 2 ایثارگران دارالرحمه نی ریز
از طرف :
علی صادقیان
لطفا شکیبا باشید