بزرگ بود
و از اهالي امروز بود.
و با تمام افق هاي باز نسبت داشت.
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.
به شكل خلوت خود بود.
و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود.
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد.
هميشه رشته صحبت را
به چفت آب گره مي زد.
براي ما، يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد،
كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم
و مثل لهجه يك سطل آب تازه شديم.
و ابرها ديديم
كه با چقدر سبد
براي چيدن يك خوشه بشارت رفت.
ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
براي خوردن يك سيب
چقدر تنها مانديم
سهراب سپهری
آدرس آرامگاه :
بهشت زهرا، قطعه ۲۲۸، ردیف ۶۱، شماره ۶۴
لطفا شکیبا باشید