امروز میتونید با هدایای زیر، روح این عزیز سفر کرده را شاد کنید
روح شادروان
حاج غلامعلی کاشی
را
در ثواب بیش از دو میلیارد صلوات سهیم کنید
پدری فداکار و همسری مهربان شادروان حاج غلامعلی
کاشی
کد یادبود :
6222085
با کلیک بر روی دکمه های زیر،در مراسم ختم شرکت نمایید
p:0
به جهت شادی روح همه ملتمسین این محفل به ویژه روح شادروان
حاج غلامعلی کاشی
اگر فقط سه دقیقه فرصت دارید
، با گوش دادن به صوت یک صفحه از قرآن
(صوت و متن در همین صفحه ظاهر میشود)
در ثواب ختم قرآن به نیت آمرزش همه اموات حاضر در این محفل به ویژه
شادروان
حاج غلامعلی کاشی
سهیم شوید
هدیه یک صفحه قرآن
0
هدیه ثواب
زیارت قبرستان بقیع و زیارت و نماز در مسجد النبی و حرم امام رضا(ع)
به روح
شادروان حاج غلامعلی کاشی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
1
10
50
100
500
1000
طلب آمرزش
0
تعداد
طلب آمرزش
را انتخاب کنید
پروردگار ایشان را رحمت کند
1
10
50
100
500
1000
ذکر لا اله الا الله
0
تعداد
ذکر لا اله الا الله
را انتخاب کنید
لا الَهَ الا اللهُ
1
10
50
100
500
1000
فاتحه
0
تعداد
فاتحه
را انتخاب کنید
رَحِمَ اللهُ مَن یَقرُ الفاتحه مَعَ الصَلَوات
1
10
50
100
500
1000
فاتحه کبیره
0
تعداد
فاتحه کبیره
را انتخاب کنید
fatehe_kabire.mp4
1
10
50
100
500
1000
درج پیام
0
تعداد
درج پیام
را انتخاب کنید
1
10
50
100
500
1000
تولد :
1319/02/21
وفات :
1401/10/15
حاج غلامعلی کاشی متولد ۲۱ اردیبهشتماه ۱۳۱۹ در غیاث آباد سمنان دیده به جهان گشود.وی پدری مهربان، فداکار و دلسوز بود از ایشان ۵ فرزند به جا مانده است . ایشان سرانجام در ۱۵ دیماه ۱۴۰۱ در سن ۸۲ سالگی بر اثر بیماری قلبی در سمنان دار فانی را وداع گفت.
مزار آن مرحوم در قطعه ۳ بلوک ۲ ردیف ۳۷ کد قبر ۹ وادی السلام سمنان قرار دارد . روحش شاد و یادش گرامی
پدر عزیزتر از جانم!
قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند. میگویم: خدا جان! اجازه بده که فقط یک بار دیگر صدایش را بشنوم و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم. فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را میگذارم. اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم.
میترسم کسی سر برسد و بگوید که دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم. دلتنگ کسی که پشت و پناهم بود. دلتنگم برای او که تا بود، نمیدانستم امنیت و بخشش و مردانگی همه با او معنا میشود. کاش میشد فرصتهای رفته را جبران کرد، کاش میآمدی و من میگفتم که دیگر قدر تو را میدانم. آنوقت به جای این همه خیرات برای تو هدیهای میخریدم.
حالا که جسم تو اینجا نیست، سعی میکنم خاطراتت را زنده کنم؛ غرور و نجابت، پاکی و صفای قدم، سنگینی سکوت و نگاههای نافذ تو را به خاطر میآورم و ریز ریز مثل بارانهای طولانی و بیشتاب ساعتها اشک میریزم.
اگر کسی اشکهایم را دید، به من میگوید که باید صبر کنم. چه میگویند؟ در مرگ تو صبر؟ این تو بودی که به من صبر را یاد میدادی، حالا که تو نیستی، چه کسی به من از صبر بگوید تا حرفش را باور کنم؟ نیشخند میزنم. خون از چهارگوشه جگرم میچکد اما در ظاهر صبر میکنم و اشکهایم را از دیگران پنهان میدارم
بابا ی خوبم بدون تو زندگی معنایی نداره خسته شدم از اینکــــه تنــــــــــــــــــــهایی بشینم تو کنج اتـــــــــــاقم هی عکســـــــــــــــــاتو ببینم . خسته شدم و می خــــــــوام یــــادم بره هستم من از هـــــــمه دنیـــــــا دلگیــــــــــرم و خسته م ، هر روز مثل دیــــــــــروز من حــــــــــــــــــال دلم خیلی خـــــــــــــــــــــرابه . احســـــاس می کنم دارم دق می کنم اینـــــجا این خـــونه یه زنــــــــــــدونه این خـــونه و هر جا . هر جا کــــه نشـــــــــونی از تو اونجـــــــــــا نباشه دق مــرگـــ شدم و می خوام این دنیـــــا نباشه . احســــــــاس می کنم دیگه هیچ راهی نـــدارم من موندم و تنــــــــــــــــــــــهاییم با این دل زارم . می ســـوزم و می ســازم من هیچی نمی گم
به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اوّلین ساعات تولد به گونه ام زد به یاد سوزنده ترین بوسۀ آخر که من به رسم وداع به صورتش زدم یادش را گرامی میدارم نثار روح همه ی پدرانی که دیگر بین ما نیستند.
لطفا شکیبا باشید