حاج صمد عاشق جبهه و
جنگ بود و با این که سنش بالا بود به
خاطر حسن خلقی که داشت با
جوانان خیلی می جوشید و خیلی
عیاق بود. حاج صمد تمکن مالی زیاد،
دو خانه، دو همسر و یک باغ
داشت.او همه را رها کرد و به جبهه
رفت. از همه چیز دنیا دل بریده بود؛
جانباز شد و با اینکه هنوز بهبودی
کامل پیدا نکرده بود دوباره به جبهه
بر می گشت. به یاد دارم زمان
برداشت محصول باغش که شد، باغ
را رها کرد و ترجیح داد به جبهه
برگردد.
پدربزرگم حسینیه آل یاسین محمودیه را
ساخت و هر روز نماز جماعت برگزار
می شد و پدر شهید محمدی امام
جماعت محله بود و برای همین حاج صمد
از بچگی نمازهایش را می خواند وتا
آنجا که می شد به جماعت می
خواند. با حاج شاه رضا رضایی
همسنگر و رفیق بود و کارشون شاد
کردن دل رزمنده ها شده بود و با
لطیفه و سرگرمی بسیجی ها رو می خنداندند.
شجاعت و شهامت این مرد خیلی زیاد و خیلی هم فعال بود و با وجودی که در رفاه کامل بود ولی بازم زحمت می کشید. نحوه
شهادتش اینطور نقل شده که بعد از بمباران حلبچه حاج صمد آرپی جی زن بوده و قصد داشته یه سنگر عراقی که بچه ها را زیر
آتش گرفته بوده شلیک کند که با گلوله مستقیم رگبار شهید می شود.
جانباز ابراهیم شاد یکی از دوستان شهید زارعی است. او آن شهید را اینگونه معرفی می کند: حاج صمد مسول پایگاه مقاومت
بسیج محمودیه بود. من برای خواندن نماز به مسجد رفتم و هنگام وضو گرفتن حاج صمد را دیدم که در حال وضو گرفتن این
شعر را زمزمه می کرد: حسین، حسین گفتن و مردن خوش است .... تو حال خودش بود و متوجه حضور من نبود و صدایش
هنوز در گوشم هست. خوشا به حالش که به آرزویش رسید...
عروس خانواده زارعی حاج صمد را اینگونه معرفی می کند: شهید صمد همسایه دیوار به دیوار ما بود و خیلی علاقه به بچه
داشت، همیشه می گفت: « با بچه باید خوش رو باشی» در رفتارش هم نشان می داد. مثلا اگر یه پاکت میوه از باغ می خواست
به خانه بیاورد، در راه به هر بچه ای که می دید میوه می داد و حتی شده بود که با چند میوه به خانه برسد. پول برایش اهمیتنداشت و خیلی دست به خیر بود. به خاطر دارم اولین باری که از جبهه برگشت مهمانی بزرگی بر پاکرد و همه رزمنده ها رو
دعوت کرد.
به جبهه ها زیاد کمک می کرد و خوش رو و خوش برخورد بود و به خویشاوندان کمک می کرد. در زمانی که ما عروسی کردیم
همه خویشاوندان به ما 200 یا 300 تومان هدیه می دادند اما حاج صمد به ما 3000 تومان هدیه داد. او شعری را زیاد زمزمه
می کرد:« خوشا جانی که جانانش حسین است/ خوشا دردی که درمانش حسین است/نبی را جان شرین جز حسن نیست/ ولی
آرامش جانم حسین است». روحش شاد
آدرس آرامگاه :
بهشت محمدی محمودیه
از طرف :
ناشناس
لطفا شکیبا باشید