خمیر ، کودکی شیرین عقل در خانواده ای بسیار مذهبی از دیار باقری خانان علی آبادی چشم بر جهان گشود.
وی در کودکی با مانیتور (تلویزیون کامپیوتر موبایل و ... )، تنها عشق حقیقی زندگی اش آشنا و با خود عهد بست تا پایان عمر کنار او بماند ؛ هرچند کمی بعد با خوراکی و اندکی شیرینی به او خیانت کرد و زندگی شخصی اش را به شکل تری لاو اند سام ادامه داد.
او در فک و فامیل از محبوبیت بالایی برخوردار نبود اما در میان آنها دوستی یافت خرمالو شکل که بهتر از هزار دوست بود . شخصی به شدت مشابه و نزدیک از نظر ظاهری و اخلاقی به وی که گاها با یکدیگر اشتباه گرفته میشدند .
آن شخص علی محمدی علی آبادی .... نام داشت که به دلیل محدودیت فضا از درج نام کامل ایشان معذرویم.
این دوستی پایه و اساس اصلی زندگی وی را تشکیل میداد تا روزی که خرمالو دوستان جدیدی یافت و دادن اهمیت به وی را انکار نمود .
همچین خرمالو اشاره کرد که انقدر افراد هستند که نخواهد به وی اهمیت دهد
و همین اتفاق ، منجر به شوک و آسیب های شدید روحی و روانی به هردو عزیز شد
در انتها پس از سه روز و سه شب گریه و بی خوابی و بی خبری از یکدیگر
خمیر بر اثر پرخوری هنگام رانندگی بر روی دوچرخه
و خرمالو بر اثر فال دمج سقوط از تخت خود جان باختند
روحشان گشاد ...
آدرس آرامگاه :
اونجا
از طرف :
اینجا
لطفا شکیبا باشید