بیست و یک سال از غروب ناباورانه پدر عزیزمان میگذرد. بیست و یک سال است که جای خالی لبخند گرمش، نگاه مهربانش و دستان پرتوانش، همچون زخمی کهنه بر دلهایمان سنگینی میکند. گویی همین دیروز بود که سایه پرمهرش بر سرمان بود و گرمای وجودش به زندگیمان جان میبخشید. پدر، ای تکیهگاه ابدی، ای اسوه مهر و ایثار، چگونه میتوان باور کرد که بیست و یک بهار از ندیدن روی ماهت گذشته است؟
هر کوچه این شهر، و هر برگ این تقویم، با تو و خاطراتت عجین است. نبودنت سخت و جانکاه است، اما میراث عشق، غیرت و انسانیتت، همچون مشعلی فروزان، راهنمای زندگیمان خواهد بود. نامت جاویدان و روحت شاد، ای پدر مهربان که حضورت تا ابد در قلبهایمان پابرجاست.
لطفا شکیبا باشید