* به نام خالق حضرت عشق ( مادر ) *
مادر عزیزم ، یاسها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت میگیرند
شبنم، گل واژه اشکهای توست
ای شقایق دشتستان صبوری
ای هم آغوش پروانهها
ای صفای گل سرخ
ای نرگس عشق
ای همه زیبایی من که از همه گلها زیباتر و از همه آنها خوشبوتری
یک سال است که طنین صدای دلنشین و پر مهرت در فضای خانه نمی پیچد و ناباورانه جای خالی ات را نگاه میکنم و به آستانه درب چشم دوخته ام اما افسوس دیگر سعادت دیدار تو را نخواهم داشت. ای کاش میتوانستم احساسم را بیان کنم.
اگر دریاها جوهر و درختان جملگی قلم گردند، باز هم نمیتوانم گوشه ای از بزرگواری، فداکاری و ایثارت را بر صفحه کاغذ بنگارم!
یک سال از غروب فرشته زندگیم گذشت، دست تقدیر، او را از باغ زندگی ام جدا کرد و جز مشتی خاک برایم باقی نگذاشت.
یک سال از پرواز معصومانه و ملکوتی ات گذشت، این یک سال را با یاد و خاطراتت، چه تلخ و مبهوت به پایان بردم و در فراقت چه خونها که از دلم چکید و چه اشکها که بر رخم دوید، هنوز به یادت اشک میریزیم تا شاید آرام گیرم.
یکسال است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارت، سپری می کنم
و در نهایت ناباوری، هنوز باورم نشده که دیگر نیستی و دیگر نمی آیی و دیگر نباید منتظرت باشم، هنوز باورم نمی شود دیگر آن شمع فروزان را نمی بینم و هیچ وقت هم باورم نمی شود.
ولی طنین صدای دلنشینت همچنان در گوشم
و مهربانیت در قلبم و زیبایی چهره ات همیشه در یادم است.
یک سال گذشت و من و به هر جا که مینگرم، خاطرهای از تو در خیالم شکل میگیرد؛
یک سال است که سنگ صبور خود را از دست دادهام و نگاه پاکت را دیگر نمییابم.
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت، لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …
آه یک سال گذشت
در سالروز یاد تو عطر همه گلهای شکفته را نثار وجودت میکنم.
به امید رضایتت مادر
*چشم براه دعایت فرهاد*
آدرس آرامگاه :
مصلی شهرستان سبزوار