کاش بودی سرم را روی شانه هایت می گذاشتم و می بوسیدمت
وقتی بودی آن قدر بزرگ نبودم
وقتی هم که رفتی بزرگ نشدم
دستهایم سرد است
کاش بودی دستم را می گرفتی
کجاییبچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را میخواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه این که دلم خوش شود که میدانم نمیشود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم
آدرس آرامگاه :
خرمشهر جرف