و باز هم پنجشنبه
باز هم دل بیقرار
باز هم قرار عاشقی
باز هم بغض
باز هم اشک
باز هم جای خالی
باز هم...
نمیدانم حکمت این پنجشنبه ها چیه که اینجوری یتیمی و بی کسی و جای خالیتو بیشتر از روزای دیگه بهمون یادآوری میکنه
من پنجشنبه ها متعلق به خودم نیستم ، تمام تمامم برای توعه ، از صبح که بیدارم میشم
تمام فکرو حواس و دل و خیال و...
حتی چشام
فقط دنبال عکست میگرده و تا پر بشه از اشک
بغض اونقدر گلومو فشار میده که نفس کشیدنو برام سخت میکنه
قلبم اونقدر تند تند میزنه که فکر میکنم الانه که خسته بشه و از تپش بیوفته...
اونقدر کلافه میشم که برسم کنارت و زیارتت کنم
و باز عکس اون لبخند روی سنگ قبرت که جیگرمو میسوزوننه ...
دلخوشیمه دیگه ...
میشینم کنارت و صورت ماهتو دست میکشم
انگار که خوابیدی و من کنارتم
اره مامان جان
اینه حال و روز من بعد تو ...
و چاره بیچارگیم جز صبر و تحمل و خوندن فاتحه چیزی نیست.
روحت شاد مسافر آسمانم ...
از جانب فرزندت
آدرس آرامگاه :
باغ رضوان بلوک ۲۷ ردیف ۲