سلام بابا حاجی؛
اونقدر رفتنت سریع و بی مقدمه بود که حتی وقتی واسه تسلیت اومدیم منزلتون نمی تونستم جای خالیت رو تصور کنم انگار باورم نبود اصلا
باباحاجی حتی امسال عید دیدنی هم نشد بیام پیشت.
همه اتفاق های بد یک طرف و نبودنت یک طرف
تو تکیه گاه و محور خانواده بودی
حالا بدون تو دور کی جمع بشیم؟
کی ما رو کنار هم جمع می کنه؟
بهانه دورهم جمع شدن ها کیه؟
باباحاجی، این چند روز آخر رو چطور گذروندی دور از خونه و توی جایی که ازش بدت می اومد؟ دور از گل هات؟ دور از بچه ها و نوه ها و نتیجه ها؟
بابا حاجی چه جوری می شه پدر بود؟ چه جوری می شه این طوری مهربون و با ابهت بود؟ چه طوری می شه بچه ها رو این قدر خوب تربیت کرد؟ باباحاجی چه جوری می شه از زندگی سیلی خورد و خندید؟ چه طوری می شه همیشه شاد و خندون باشه و دیگران رو روحیه داد؟
باباحاجی چه طور می شه این طوری عاشقانه زندگی کرد؟
باباحاجی چه طوری بود که کسی از پیر و جوان کوچیک و بزرگ نمی تونستن رو حرفت حرف بزنن در عین حال از صمیم قلب که دوستت دارند؟ بابا حاجی ازم می پرسیدن شیرازی هستی و اهل این شهری می گفتم آره پدر بزرگم سال ها توی خیرات و دروازه مغازه داشته و مورد احترام همه اما حالا چی بگم اهل کجام بابا حاجی؟
بابا حاجی دلم واست تنگ شده چی کار کنم؟ بابا حاجی بعد تو گل هات خشک نمی شن؟ باباحاجی انقدر محکم و پا برجا بودی که نبودت حتی در تصورم هم نیست.
باباحاجی لطفا من رو ببخش و حلال کن اگرچه می دونم هیچ وقت از کسی هیچی به دل نمی گرفتی اما ....
باباحاجی کلی سوال دارم توی ذهنم اما دیگه از کی بپرسم...
باباحاجی اشک بابام رو ندیده بودم تا دیروز
مثل بچه ای شده بود...
تو چه طوری غم یتیم شدن رو از اون بچگی به دوش کشیدی؟
باباحاجی یتیم شدیم
آدرس آرامگاه :
دارالرحمه