نگاهی به زندگی سردار شهید احمدکاووسی نودر
يکشنبه, ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۷
آرشیو زندگی نامه
شهید احمد كاووسى نودر 10 بهمن 1365 در عمليّات كربلاى 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر به شهادت رسيد.
زندگینامه شهید احمدکاووسی نودر
نویدشاهد: احمد كاووسى نودر - پنجمين فرزند غلامحسين - در تاريخ يكم دى ماه سال 1337 در روستاى نودر از توابع شهرستان بيرجند به دنيا آمد.
در هفت سالگى به مدرسه رفت و پنج سال ابتدايى را در دبستان روستاى گل به تحصيل پرداخت. سپس در همان جا به حرفه قالى بافى روى آورد و بعد از آن به بيرجند آمد و به حرفه جوشكارى مشغول شد.
پدرش در مورد روابط او با دوستانش مى گويد: «با دوستان و همكلاسى هايش روابط حسنه و نصيحت آميزى داشت. از سخنان ناروا و حرفهاى بى حساب و غير منطقى ناراحت مى شد. در عين حال سكوت مى كرد و صبر داشت.»
در امور كشاورزى به خانواده اش كمك مى كرد. با شروع راهپيماييهاى دوران انقلاب، كار خود را كنار گذاشت و همواره براى برپايى راهپيمايى و شركت در آن تلاش مى كرد.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى در كميته به فعّاليّت مشغول شد و از همان ابتداى جنگ با حضور در جبهه ها نداى رهبر خود را پاسخ گفت و حضورى فعّالانه داشت.
در مشكلات و گرفتاريها صبور بود. به پدر و مادرش احترام مى گذاشت. به روحانيّت و انقلاب اسلامى عشق مى ورزيد.
در خرداد ماه سال 1360 - مصادف با تولد امام حسين(ع) - ازدواج كرد. مراسم ازدواج وى مختصر و بدون تشريفات بود.
همسر شهيد مى گويد: «ما را به بزرگ داشتن نماز و انس با قرآن سفارش مى كرد و از من مى خواست اظهار نارضايتى و گريه نكنم و فرزندانم را خوب تربيت كنم. از نمازهاى اوّل وقت، نماز جمعه، دعاى توسّل، كميل و دعاى سحرگاه ماه مبارك رمضان غافل نمى شد.» همچنين مى گويد: «شهيد شهادت خود را عمل به وظيفه و مسئوليّت خويش مى دانست.»
پدر شهيد مى گويد: «برترين و دوست داشتنى ترين خصوصيّت ايشان مهربانى و خوش برخوردى ايشان بود.»
شهيد اوقات فراغت خود را به مطالعه اختصاص مى داد.
وى از طريق سپاه مأموريتهاى بسيارى انجام داد و گاه براى انجام وظيفه به شهرهاى ديگر مى رفت.
محمّد حسن كاووسى نودر - يكى از برادران شهيد – مى گويد: «شهيد در امر آموزش فعّال بود. براى آموزش نيروها به نيشابور و سپس به اهواز رفت. عشق به انقلاب و امام(ره) ايشان را براى دفاع از اسلام و حكومت اسلامى بر انگيخت و روانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و سپس جنگ و جبهه كرد.»
وى در پشت جبهه ها هم فعّاليّت زيادى داشت. مدّتى در دادسراى انقلاب به عنوان محافظ فعّاليّت كرد و در اين مدّت پيوسته به جبهه مى رفت. بالأخره تصميم گرفت در سپاه بيرجند به كار مشغول شود و مسئوليّت حفاظت شهر را به عهده گيرد.
محمّدرضا آخوندى - يكى از همرزمانش – مى گويد: «وى به تمام همكاران و كاركنان عشق مى ورزيد و به افراد رده پايين محيط كار علاقه مند بود و به دليل ويژگيهاى اخلاقى و رابطه اى كه با همگان داشت، همه به او علاقه مند بودند و بسيار دوستش داشتند.»
برادر شهيد - محمّدحسن كاووسى نودر - در مورد برخورد شهيد با مشكلات مى گويد: «در برابر مشكلات به خداوند توكلّ مى كرد و صبر مى كرد تا حوادث سير طبيعى خود را طى كرده و گشايش وضع فرا رسد و مشكلات حل گردد. توصيه شهيد اين بود كه در راه حق و عدالت و انجام اعمال صالح گام برداريد و بر بى ارزشى مال و مناصب دنيا تأكيد داشت.»
همرزم شهيد - محمّدحسن شيبانى – بزرگ ترين صفت ايشان را فروتنى و تواضع مى داند. محمّدرضا آخوندى - همرزم ديگر شهيد - مى گويد: «حقيقتاً ايشان از صالح ترين افراد و براى ديگران مشوّق خوبى بود. در مراسم مذهبى با شور و نشاط شركت و از فكرش به درستى استفاده مى كرد و بر مشكلات پيروز مى شد.»
وى از سياست امام(ره) و سياست جمهورى اسلامى ايران عدول نمى كرد. از گروه گرايى و خطّ و خطّ بازى به دور بود. عشق به امام(ره) و كشورش، او را به مسئوليّت دفاع و جهاد براى خدا برانگيخت. به گروهكها روى خوش نشان نمى داد.
علاقه ايشان به شركت در مأموريتهاى سخت و بحرانى از قبيل: درگيريهاى سيستان و بلوچستان با قاچاقچيان و در كردستان با گروهكها بود. محمّدحسن شيبانى مى گويد: «در يك مأموريّت بحرانى كه به سقزّ رفته بوديم، چهل شبانه روزِ كامل در محاصره ضدّ انقلاب بودي. همه ما صبر و حوصله خود را از دست داديم و خواستار اجراى عمليّات عليه محاصره شديم و مى گفتيم: اين چه وضعى است چرا اجازه داده نمى شود تا به قلب دشمن حمله كنيم؟! امّا ايشان بسيار صبور و خوشرو بود و اصلاً بى صبرى نشان نمی داد. بچّه ها را به پاكى و تقوا و حفظ حريم و حقوق ديگران بسيار سفارش مى كرد و در امر به معروف و نهى از منكر كوشا بود.»
در خرداد ماه سال 1365 طى يك مأموريّت نُه ماهه بار ديگر به جبهه اعزام شد. هنوز هشت ماه از مأموريّتش نگذشته بود كه در 10 بهمن 1365 در عمليّات كربلاى 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر به شهادت رسيد. پيكر پاكش در 16 بهمن 1365 همراه با يازده شهيد ديگر تشييع و در گلزار شماره 2 بيرجند به خاك سپرده شد.
از وى دو فرزند به نام هاى هادى(متولد 1361) و حميده(متولد 1363) به يادگار مانده است.
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان