بسم الله الرحمن الرحیم
زندگینامه شهید هادی وحیدی راد
شهید هادی وحیدی راد در سال ۱۳۴۷ در یک خانواده متوسط دیده به جهان گشود در سن هفت سالگی مانند بقیه بچه ها وارد دبستان شد. شهید وحیدی راد سیمای روشنی داشت کمرو و خجالتی بود
صحبت زیاد نمیکرد در بیشتر اوقات بیکاری به ورزش می پرداخت و به خانواده اش کمک میکرد و به
راهپیمایی و کوهنوردی و والیبال علاقه زیادی داشت در دوران دبستان بود که انقلاب اسلامی ما پا گرفت و در شهرهای بزرگ تظاهرات شروع شده بود
۱۰ ساله بود که در جلسات روضه خوانی و مذهبی شرکت می کرد و علاقه نشان می داد در تمام راهپیمایی ها و تظاهرات همگام با سایر اقشار مردم شرکت می جست و
گوش به زنگ اطلاعیه ها و اعلامیه هایی بود که از محضر امام امت می رسید او از آینده انقلاب صحبت می کرد و می گفت شاه میرود حکومت از این جنایتکاران گرفته می شود این مردم که فقط بانگ الله اکبر به زبان دارند پیروز می شوند آخر گناهشان چیست که این چنین این مردم بی گناه را سربازان سفاک پهلوی به خاک و خون می کشند انقلاب اسلامی به پیروزی انجامید و هادی خیلی شادمان و خوشحال بود او وارد مرحله نو از تحصیلات شد در دوران راهنمایی مرتب از نشریات دانش آموزی و روزنامه های کشور و جراید و اخبار با خبر بود و مرتب زندگی نامه های شهدا را مطالعه میکرد و در همین ایام در یکی از پایگاه های مقاومت عضو شد
با شروع جنگ تحمیلی گوش به رادیو داشت و مرتباً اخبار جنگ را گوش میکرد در یوم الله های 17 شهریور شرکت میکرد در مراسم تشییع جنازه شهدا همراه پدرش می رفت و وقتی به خانه بر می گشت می گفت ببین پدر خوش به سعادت این شهیدان که به راه حق رفتند
و به معبود خویش پیوستند دو سال از جنگ تحمیلی میگذشت همیشه در صدد رفتن به جبهه بود بالاخره در بسیج ثبت نام نمود و پس از یک دوره مقدماتی که در تربت جام به پایان رساند عازم جبهه شد دو ماه بیشتر از رفتنش نگذشته بود که شربت شهادت را در کوههای سرد کردستان نوشید و به پیشگاه معبودش شتافت
یادش گرامی باد