منو
فردوسیان : شهدای شهرستان فردوس ، شهدای بشرویه , شهدای سرایان
خانه/تصویر
تصویرزندگی نامهشهدای بشرویهوصیت نامه
شهید مهدی روایتی
Photo of فردوسیان فردوسیان Send an email۰۵ دی ۱۳۹۷906 4 دقیقه خوانده شده
شهید مهدی روایتی
نام پدر : محمد علی
تاریخ ولادت: ۱ اسفند ۱۳۴۶
تاریخ شهادت: ۴ دى ۱۳۶۵
محل شهادت: پاسگاه زید
نوع شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی
عملیات شهادت: کربلای۴
زندگینامهی شهید مهدی روایتی
بسیجی شهید مهدی روایتی در سال ۱۳۴۷ در شهر بشرویه در خانوادهای مذهبی و متوسط چشم به جهان گشود . خانوادهاش که او را بسیار دوست میداشتند از آغاز زندگیشان به تربیت او همت گماشتند و چون به سن تحصیل رسید او را روانه مدرسه ساختند با ورود به محیط مدرسه دریچهای جدید از زندگی به روی او باز شد با افرادی آشنا شد و آنها را به دوستی برگزید که او را تا وادی عشق و وصال خداوند همراهی نمودند.
مهدی مراحل تحصیل ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند و سپس وارد دبیرستان گردید در این مقطع از تحصیل که به فراخور سن با بسیج و جبهه و دفاع از وطن مانوس شد در مدرسه عضو بسیج دانشآموزی گردید و علاوه بر آن عضو پایگاه بسیج محل شد و شبها نگهبانی میداد حضور در بسیج او را با جبهه آشنا ساخت شورعجیبی او را فراگرفته بود که سرانجام منجر به این شد که وی در مهر ماه سال ۱۳۶۲ در پادگان سید مرتضی در شهرستان کاشمر دورهی آموزشی را گذراند و در آبان ماه همان سال به جبهه کردستان اعزام گردید. این اولین اعزام او به جبهه بود. دانشآموزی که در سنگر تعلیم و تربیت کوشا بود و از فعالترین افراد در میادین ورزشی به شمار میرفت حال مشتاقانه به سنگر دفاع از وطن وارد میشود و در جواب کسانی که به او میگفتند تو حالا باید درسبخوانی میگفت : جبهه از درس واجبتر است.
این شهید عزیز سه مرتبه به جبهه اعزام شد و مدت ۱۱ ماه در جبهه کردستان و عملیات ۴و ۵ حضور داشت و دلاوریهای زیادی از خود نشان داد . دائماً توکلش به خدا بود. یکی از همرزمانش میگوید : در روزهای نخستین که غواصی را در خرمشهر میگذراندیم یک روز صبح در حال غواصی بودم که ناگهان هواپیماهای عراقی درآسمان ظاهر شدند و شروع به بمباران منطقه نمودند . در همان حال که اکثر بچهها وحشتزده شده بودند متوجه مهدی شدیم که آیهی ((وجعلنا من بین ایدیهم سداًو…)) را میخواند وبدون این که ترسی به دل راه داده باشند از ما میخواست که به طرف نیزارهای کنار رود برویم . همچنین به گفتهی همرزمانش او سعهی صدر عجیبی داشت . اهل پرخاش و هیاهو نبود. درکارهای جمعی بیش از سهم خودش فعالیت میکرد از لحاظ معنوی در سطح بسیار بالایی بود.
شهید انس عجیبی با قرآن داشت شبها قبل از خواب سورهی الرحمن را قرائت میکرد و بسیاری از اوقات به تلاوت سورهی واقعه مشغول بود در شجاعت و شهامت نظیر نداشت تابع محض ولایت بود از سخنان امام (ره) که در رادیو و تلویزیون پخش میشد جانی تازه میگرفت وبارها دیده میشد که ضمن گوشدادن از چشمانش اشک جاری میشد با توجه به این که یک ورزشکار ورزیده در رشته فوتبال بود علاوه بر قدرت بدنی زیاد دارای خلق و خوی پهلوانی بود . خوش قول و باوفا بود . سیروسلوک او با بقیه فرق داشت اگر از کسی رفتار ناشایستی مشاهده میکرد با روش مناسب او را ارشاد می نمود.
یکی دیگر از همرزمانش میگوید موقع اعزام سپاه محمد (ص) در بالای تخته سیاه کلاس درس نوشته بود سپاه ۰۰۰/۰۰۰/۱ نفری محمد (ص) میرود و این جمله تا بعد از شهادت او از روی تخته سیاه کلاس پاک نشد و بعد از شهادتش هم کلاسیهایش با دیدن این جمله به یاد او گریه کردند.
آری این شهید بزرگوار با همرزمانش در کربلای ۴ حضور داشت و چون عدهای از آنان به شهادت رسیدند از این که شهادت نصیب او نشده بود ناراحت به نظر میرسید و آیهی((السابقون السابقون)) ورد زبانش گشته بود اما طولی نکشید که او نیز راهی دیار واصلان خداوند گردید در کربلای ۵ در منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۴/۱۰/۶۵ به آرزوی دیرینهاش رسید و شربت شهادت را نوشید.
بعد از شهادت پیکر مطهرش را به شهر بشرویه زادگاه شهید منتقل نموده و بعد از تشیع جنازهی باشکوه در مزار شهدا به خاک سپرده شد.آری کسی که شهادت را فیض عظما و افتخاری بزرگ و در راستای اهداف حسین بن علی (ع) میدانست به آرزوی خویش رسید .
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»
متن وصیتنامهی شهید مهدی روایتی
بسم الله الرحمن الرحیم
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون»(سوره آل عمران )
«و گمان نکنید آنهایی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند »
با سلام بر امام عصر منجی عالم بشریت و با سلام بر نایب برحقش امام خمینی و با درود و سلام بر رزمندگان اسلام و ملت شهید پرور و قهرمان ایران و با سلام و درود بر شهدای اسلام از بدر تا فجر .
خداوندا مرا یاری فرما تا بتوانم به اسلام عزیز خدمت نمایم خداوندا تو میدانی که من کوچکتر از آنم که بتوانم خدمتی بنمایم لیکن جسمی ضعیف در اختیار دارم که البته در اختیار توست و آن را در راه تو ای پروردگار جهانیان فدا خواهمکرد.
پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم اگر من شهید شدم برایم گریه و زاری نکنید بلکه برایم طلب مغفرت کنید تا خدا گناهانم را بیامرزد .و از شما مردم شهید پرور بشرویه میخواهم که از دستورات امام اطاعت کنید و امام را تنها نگذارید و از شما ملت قهرمان میخواهم که مسجدها را پر کنید و سنگرهای نماز جمعه را خالی نگذارید .و بار دیگر از شما ملت شهید پرور میخواهم که منافقین داخلی را سرکوب کنید و نگذارید که این منافقین از خدا بیخبر داخل شما نفوذ بکنند.و میخواهم به جبههها بروید و جبههها را پرکنید همانطور که اماممان فرمودند :« رفتن به جبههها واجب کفایی است»
و چند کلمهای با همکلاسانم . از شما همکلاسانم میخواهم که درس بخوانید زیرا امروز مسئولیت ما سنگین است و همه باید بکوشیم تا کشور خود را خودکفا کنیم
و چند کلمه ای با معلیمن: معلمین محترم از شما میخواهم که نسلهای آینده انقلاب را خوب تربیت کنید تا بتوانند در آینده روی پای خودشان بایستند و نیز بتوانند کشور خود را خودکفا کنند و دست آمریکا و شوروی را از کشور خود کوتاه کنند . دیگر وصیتی ندارم .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای ما اهل کوفه نیتستیم علی تنها بماند
مگر امت بمیرد امام تنها بماند گر شهادت قسمتم شد کام دل حاصل شود
جان من بر من مگر ناکام مادر میروم
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد
منبع: پیام بشرویه