امام خمینی(ره): شهادت رمز پيروزي است.
صفحه ی نخست| تماس با ما| لينك rss| عناوین مطالب وبلاگ
منوی کاربری
خوش آمديد ميهمان
عضو شوید
نام کاربری
رمز عبور
:: فراموشی رمز عبور؟
عضویت سریع
نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
ایمیل
کد زیر را وارد نمایید
لینک دوستان
قالب وبلاگ
هاست لینوکس
اسپرت اریو
اپشن اریو z300
کادو تولد
همسریابی
درگاه پرداخت
آخرین مطالب
شهید محمود آماده
شهید محمد علی استاد
شهیدمحمود رفیعی
شهید ابوالقاسم الله یارزاده
شهیدمحمدعلی توکلی
سخنی درباره شهدا
شهید غلامحسین استاد
دیگر موارد
Alternative content
آمار وب سایت
آمار مطالب
:: کل مطالب : 7
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 3
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 7
:: بازدید ماه : 27
:: بازدید سال : 56
:: بازدید کلی : 293
شهید ابوالقاسم الله یارزاده
نویسنده : محمدآذرچهپنج شنبه 25 آبان 1396نظرات (0)
شهید ابوالقاسم اللهیارزاده در سال ۱۳۴۷ در خانواده ای مذهبی و کم درآمد در روستای پیکوه طبس متولد شد دوران کودکی را در محل تولد سپری کرد. سپس به دبستان رفت و تحصیلاتش را تا دوم دبیرستان ادامه داد. در هنگام تحصیل در مراسم مذهبی از جمله دعای کمیل شرکت مینمود، اخلاقش زبانزد خاص و عام بود، خود را بزرگتر از دیگران نمیدانست و رسیدگی به خانواده های کم در آمد را در اولویت کارهایش قرار میداد.
هنگامی که دنیای استکبار در جبههٔ وسیع و یکپارچه به جنگی تمام عیار بر علیه نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی روی آورد و رژیم بعث از زمین، هوا و دریا به خاک مقدسمان تجاوز نمود؛ سنگر علم و دانش را رها کرد و چون خوشبختی و رستگاری را در حضور در جبهه نبرد با دشمن متجاوز میدانست، با دلی بی قرار و عزمی آهنین و استوار برای حراست از مرزهای شرف و شهامت به سوی میدان رزم شتافت. چون از سن کمی برخوردار بود اقدام به دستکاری شناسنامهٔ خود نمود تا بدین وسیله مشکلی در راه اعزامش ایجاد نشود.
بعد از ۴۵ روز حضور در جبهه هنگامی که برای مرخصی به جمع خانواده بر میگردد در صحبت از یکی از عملیاتها چنین میگوید: «در منطقه مهران نزدیک بود به اسارت نیروهای عراقی در آییم، من قبل از نزدیک شدن دشمن در گودالی پنهان شدم و اسلحهٔ خود را زیر سرم قرار دادم، در آن لحظه از خدا خواستم که چون بدون اجازهٔ مادر قدم در میدان نبرد نهادهام، نجات پیدا کنم و دو باره با اجازهٔ مادر به جبهه بر گردم، در همین حال صدای تکبیر رزمندگان شنیده شد، نیروهـا آمدند و من را که نزدیک بود اسیر شوم نجات دادند. » در مرحله دوم اعزامش بعضی از آشنایان از مادرش میخواهند کـه مانع رفتن فرزند گردد و مادر در جواب آنها میگوید:اگر فرزندان ما، در دفاع از اسلام شرکت نکنند چه کسانی میبایست این وظیفه را انجام دهند، لذا این بار پرشورتر از دفعه قبل به جبهه میشتابد و در عملیات کربلای یک، در آزاد سازی مهران شرکت میکند. ابوالقاسم در همین عملیات در تاریخ ۱۳۶۵/۴/۱۱ بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و با تپیدن در خون خود، زیباترین هنرها را آفرید، بر این هنر آفـرین عرصهٔ عشق و پیکار درود میفرستیم و یاد و راهش را گرامی میداریم. پیکر پاک این دلاور اسلام پانزده روز پس از شهادت پس از تشییع در روستای پیکوه به خاک سپرده شد.
>