خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
شهدای پاسدار
شهدای دانش آموز
شهید جهادگر
شهدای روستای خانیک
محمد ابراهیم نظری
محمد علی ناظری
محمدحسین ناظری
محمد حسین صفری
غلامحسین ناظری
احمدرضا برزگر
طبقه بندی موضوعی
تصاویر
(۶)
دست نوشته
(۱)
زندگی نامه
(۳)
وصیت نامه
(۲)
خاطره
(۳)
خلاصه آمار
مجموع نمایشها ۲۶۸۶۱
مجموع بازدیدکنندهها ۱۴۴۸۴
نمایشهای امروز ۷
نمایشهای دیروز ۵
مجموع مطالب ۱۷
مجموع نظرات ۲۳
حاضرین در سایت ۱
کلمات کلیدی
خاطره
شهدای خانیک
روستا
فردوس
خانیک
شهید
شهید غلامحسین ناظری
شهید محمدابراهیم نظری
زندگی نامه
وصیت نامه
عکس
محمد ابراهیم نظری
شهدا
شهید محمدحسین صفری
تصویر
شهید محمدحسین ناظری
محمد حسین ناظری
محمد حسین صفری
غلامحسین ناظری
دست خط
lمحمدعلی ناظری
شهید احمدرضا برزگر
بایگانی
مهر ۱۳۹۵ (۱)
بهمن ۱۳۹۳ (۳)
اسفند ۱۳۹۰ (۲)
مهر ۱۳۹۰ (۲)
بهمن ۱۳۸۹ (۱)
آذر ۱۳۸۹ (۴)
آذر ۱۳۸۸ (۴)
آخرین مطالب
تصاویری از شهید برزگر
زندگی نامه شهید محمدحسین ناظری
شهدای روستای خانیک
خوابی که شهید غلامحسین ناظری قبل از شهادت دید
خاطراتی از شهید غلامحسین ناظری
خاطره ای از لحظه شهادت محمدابراهیم نظری
قسمتی از وصیت نامه شهید محمد ابراهیم نظری
زندگی نامه شهید محمد ابراهیم نظری
زندگی نامه جهادگر «شهید غلامحسین ناظری»
شهدا
پربیننده ترین مطالب
تصاویری از شهید محمد حسین صفری
زندگی نامه شهید محمدحسین ناظری
خاطراتی از شهید غلامحسین ناظری
دست خط شهید نظری (وصیت نامه)
شهدای روستای خانیک
زندگی نامه جهادگر «شهید غلامحسین ناظری»
خوابی که شهید غلامحسین ناظری قبل از شهادت دید
زندگی نامه شهید محمد ابراهیم نظری
تصاویری از شهید محمد ابراهیم نظری
خاطره ای از لحظه شهادت محمدابراهیم نظری
پیوندهای روزانه
پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان
آخرین وبلاگ های به روز شده
زندگی به سبک بیان!
پیوندها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
شهدای معلم شهرستان فردوس
شهدای دانش آموز شهرستان فردوس
شهدای خانیک
وب سایت خانیک
مطالبی در حوزه علوم اجتماعی
چراغ راه
تصاویر شهدای شهرستان فردوس
بانک اطلاعات شهدای شهرستان فردوس
نرم افزار مهاجرت به blog.ir
وبلاگ رسمی شرکت بیان
صندوق بیان
زندگی نامه شهید محمدحسین ناظری
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ
بعدازاینکه از منطقه برگشت با تلاش و کوشش زیاد توانست در سال دوم متوسطه قبول شود وی از نظر اخلاقی دارای خصوصیات بارزی بود ازجمله استعداد سرشار این شهید و اینکه کارها را در اسرع وقت و به نحو احسن فرا میگرفت و به انجام میرساند، دیگر خصوصیت وی همت و غیرت و پشتکار نامبرده بود و به گونه ای که چشم به دست دیگران حتی پدر و مادر خود نداشت و بعد از خدا متکی بهخود بود و در خانواده و بین دوستان الگو و نمونه بود و دلش میخواست هر کاری بهوقت خود و در جای خود به نحوی شایسته انجام گیرد. شجاعت نامبرده زبانزد خاص و عام بود و هیچوقت زیر بار حرف غیر حق نمیرفت و بهشدت از حق طرفداری مینمود، ایشان بالاخره باتحمل مصائب و مشکلات زیاد توانست دوران متوسطه را به پایان ببرد، و چون علاقه وافری جهت خدمت در لشکر اسلام داشت برای دانشکده افسری شرکت کرد و قبول شد، ولی به علت آثار سوختگی که از سن 4 سالگی در بدن مبارکش بود (در سن 4 سالگی بر اثر ریختن آب جوش روی دستها و پشت این عزیز سوختگی ایجاد شد که براثر معالجات بهبود یافت و تنها آثار از سوختگی بر دست مبارکش باقیمانده بود.) رد شد و با ناامید شدن از قبولی در دانشکده افسری شتاب زیادی جهت رفتن به خدمت سربازی داشت و به همین منظور برای گذراندن خدمت سربازی خود را معرفی و از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهعنوان مشمول دوران آموزشی را در تهران گذراند و هنگام تقسیم محل خدمت ایشان در کردستان تعین شد و برای مقابله با کومله و دموکرات عازم منطقه مذکور گردید و در طی این مدت گاهگاهی با گرفتن مرخصی به ده میآمد و با خانوادهاش دیدار و در کارهای کشاورزی و دامداری مددکار آنان میشد تا اینکه باتحمل آبوهوای سرد و طاقتفرسای کردستان 25 ماه از مأموریت خود را به اتمام رسانید و از آنجایی که یک ماه به خدمت سربازی اضافه گردیده بود گویا به ایشان الهام شده بود که میخواهد شهد شهادت را بنوشد و به همین خاطر برای دیدار از خانواده خود به زادگاهش آمد و این بار نسبت به دفعات قبل واقعاً قلبش دگرگون گشته و از چهرهاش آشکار بود ، بالاخره بعد از اتمام 15 روز مرخصی در تاریخ 1/11/1365 به مشهد رفت و پس از دو روز اقامت در آنجا و زیارت مرقد مطهر حضرت امام رضا (ع) عازم منطقه جنگی شد و بعد از مدتی پیکار در حالی بیش از 20 روز به پایان مأموریتش نمانده بود در روز پنجشنبه مورخ 16/11/1365 توسط ایادی شیطانی و خصم زبون هدف قرارگرفته و گمشده روحش را یافت و بهسوی معشوقش پر کشید
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
قسمتی از خاطرات شهید
و در این مدت خاطراتی نوشته که حاکی از عشق سرشار او به الله و امام زمان است، و بیانگر عشقی است که از فطرت پاکش نشأتگرفته و بعد از پیروزی انقلاب تشدید یافته بود (قسمتی کمی از خاطراتی را که در دوران سهماهه اقامت خود در جبهه نوشته، عیناً همان مطالب را مینویسم. بسمالله الرحمن الرحیم من خاطرات خود را با سلامی گرم از میان دود و آتش و خمپاره، سلامی به گرم از میان غرش توپ و تانک و خمپارهها، سلامی گرم و پرمحبت از میان قلبهای پاک و صافوصادق و سلامی خالصانه بر مردم همیشه درصحنه و مردم همیشه بیدار و خنثیکننده نیرنگ منافقین و کفار شروع میکنم. روزی دشمن با خود نقشه کشیده بود که منطقه و سنگرهای ما را با خاک یکسان کند ولی او کور خوانده بود. نمیدانست که امام زمان فرمانده ماست و حق همیشه پیروز است و آنقدر گلوله بهطرف ما شلیک کرد که گویی باران میبارد و خدا شاهد است هر دقیقه یا نیم دقیقه یک گلوله پهلوی سنگر ما فرودمی آید و تیربارهایش بهشدت کار میکردند، ما در داخل سنگر شروع به دعا خواندن کردیم، همچنان که نشسته بودیم یا مهدی یا مهدی میکردیم، آتش تا مدت یک ساعت همچنان ادامه داشت با خودمان میگفتیم از زیر این آتش زیاد؛ سالم بیرون نمیآییم طوری که گوشهایمان براثر صدا مهیب انفجار درد گرفته بود. ولی چون خداوند نگهدار است هیچ آسیبی به ما و دوستان ما وارد نشد بعد از چند روز دیگران طور که معلوم بود ستون پنجم گرای سنگرهای تپه ما را به دشمن داده بود، یا اینکه خودشان میدانستند
این بار نیز دشمن روی سنگر ما آتش زیادی ریخت آسیبی به ما نرسید و از اینجا معلوم میشد که امام زمان با ماست و امام زمان بود که نمیگذاشت خمپارهها روی سنگر ما بیفتد، تمام آنها از گرای خود منحرف میشد یا اینکه عمل نمیکردند