۵ دي ماه سالروز شهادت شهيد پیروز می باشد،ضمن گرامیداشت یاد این عزیز دکلمه ای از سردار شهید ابراهیم نیک پور همرزم آن شهید را تقدیم می دارم :
روزی که نارنجکی منفجر شد و خون شهیدی پیام شهادت را به میان ما آورد.
روزی که جوانی لا ایمان ،شجاعانه به پیشواز شهادت رفت.
روزی که صدای انفجار شهر را به لرزه درآورد و مردم گروه گروه به سوی صدا می رفتند.
روزی که پیروز برای نجات پیرزنی،خود دست شهادت را بوسه زد.
روزی که نارنجکی منفجر شد و خون شهیدی پیام شهادت را به میان ما آورد.
روزی که دستش زتن جدا شد وبه هوا پرتاب شد.
روزی که بدنش شکافته شدوصورتش از فرط قدرت انفجار پاره پاره گشت.
روزی که در شهر فریاد می زدند
《درودبرشهید گمنام ما》
روزی که مردم نمی دانستند اوکیست؟اسمش چیست؟پدرش کیست؟
روزی که نارنجکی منفجرشد وخون شهیدی پیام شهادت را به میان ما آورد.
روزی که قرار بود ماشین پلیس منفجر گردد ویازده تن مزدور تکه تکه شوند.
روزی که قرار بود اسلحه های مزدوران به دست صالحین روی زمین افتد.
روزی که مأموران مزدور از شنیدن صدای انفجار به وحشت افتاده بودند وگویی مرگ، تمام اندامشان رابه لرزه در آورده بود.
روزی که پیروز شجاع به پیروزی واقعی به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید.
روزی که نارنجکی منفجر شد وخون شهیدی پیام شهادت را به میان ما آورد.
روزی که شهادت به چنین فرزند مسلمان خلق که مردانه دستش را فشرده بود افتخار کرد.
روزی که خون شهیدی دگر بار بر روی زمین ریخت وبه جای هر قطره خونش هزاران لاله بردمید.
روزی که پیروز ،پیروزمندانه با ما وداع کرد ورسالت ومسئولیتش بر دوش تمام ما نهاده شد.
روزی که نارنجکی منفجر شد وخون شهیدی پیام شهادت را به میان ما آورد.