چهل روز است که کنار تربت پاکش غروب خورشید را با دلتنگی تمام به تماشا نشسته ایم و ناباورانه روزها ی غم زده را از پی هم ورق زده ایم ،خاطر آخرین نگاهش قلبمان را به آتش میکشد و یاد آخرین کلامش دلمان را مالامال اندوه میکند
باور اینهمه صبوری مان نبود...چهل بار چشم گشودن و ندیدن چشمان زیبایت
اینبار غروب غم آلود چهلمین روز آسمانی شدنش را در سرای ابدی اش به سوگ می نشینیم
منت میگذارید با زمزمه ی ذکر و دعایی روح علی عزیزمان را شاد کنید...