سيام ارديبهشت ماه 86 غروب يك ستاره از آسمان علم و ادب و فرهنگ و يك دنيا عشق بود و اين دردي جانكاه و نابهنگام است كه هميشه پيش از آنكه فكر كنيم اتفاق ميافتد و آن ستاره تابان چه غمگنانه غروب كرد. ديار ما به سوگ عزيزي نشسته بود و خبر بسيار كوتاه بود: استاد دكتر سيد عبدا... علوي دارفاني را وداع گفت او پرندهاي بود از آسمان عشق بيصدا پرواز كرد و رفت و تمام طراوت فصل را با خود برد. امروز زير آسمان استان، شهرو روستايش نوزاد ، ياران و همراهان هميشه او فقط شاخههاي معطر خاطره وي را ميبويند و با سينههايي پر از درد از او ميگويند. او از اين تنگناي خاك به سراچهِ تركيب رخت به دياري ابدي كشيد و همهِ دوستان و وابستگان و آنان كه حتي فقط يك بار با او ديدار كردهبودند و نه، حتي كساني كه وي را اصلاً نديدهاند و فقط اسم دكتر سيدعبدا.... علوي را شنيدهاند در ماتم و سوگي جاودانه نشاند. دكتر سيدعبدا... علوي به دور از هرگونه گزاف و مبالغهاي يكي از چهرههاي دلسوز و تلاشگر معاصر اين ديار بود. او عشقي عارفانه به اين مرز و بوم و منطقه داشت. او با وجود بيماري قلبي، دلي قوي در سينه داشت. او مسلماني امروزي نبود بلكه ايمان با روح و جانش آميخته بود. او سخت به پيامبر و اهل بيت رسولا... (ص) عشق ميورزيد و او عاشق ايران مخصوصاً ديار خراسان و بيرجند و نوزاد بود كه اين علاقهِ وافر را در نوشتهها و سخنرانيهايش به خوبي ميتوان يافت و شايد همين عشق بود كه رشتهِ انس و الفت او را با مردم اين منطقه و سامان محكم كرده بود و به همين دليل بسياري از ناكاميها را به راحتي بر خويشتن هموار ميكرد چون او يك جهان صفا بود و محبت.
و بايد گفت: اين مردان به مرگ نميميرند فقط دريغ از رفتن نابهنگامشان.
زنده یاد حاج دکتر سید عبدا...علوی بعد از سال 1362 به ایران عزیز آمد وی بعد از بیست سال زندگی دانشگاهی از آلمان به شهر بیرجند رفت و برای توسعه پایدار و فقر زدائی همه جانبه طرح تاسیس خراسان جنوبی را به مرکزیت بیرجند با قلم زنیهای فراوان دنبال کرد که همین موجب مغضوب شدن وی از سوی برخی مسئولان عالی رتبه استان خراسان به مرکزیت مشهد شد و سبب رانده شدن او از دیار خویش شد. وی در سالن دانشگاه آزاد اسلامی که خود موسس و بنیانگذار آن میباشد شاهد اشک ریزی خود و مردم به هنگام وداع اجباری بود . وی گفته بود:
هنگامی که شاهد اشکهای خالصانه زنان و مردان در سالن وداع بودم نذری که در سال 1362 در مکه معظمه زیرا ناودان طلا کرده بودم که : خدایا مرا به وطن بازگردان تا در صورت لیاقت و کفایت خدمتگزاری صدیق به مردم باشم . آن وقت به یادم آمد که این وداع آغاز یک نهضت عاطفی در مردم است. برای خودم در حین منقلب بودن از جدائی دعا کردم که من هم به سهم خود مثل دیگران برای تاسیس خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند هر چند مغضوب و تبعید شدهام جائی قائلم. شادروان زندهیاد حاج دکتر سید عبدا.. علوی را نا جوانمردانه از دانشگاه دولتی بیرجند اخراج کردند و چنین مقدر کردند که او را از یاد مردم نیکوکار پاک خواهند کرد. اما زمان هر چه گذشت از برکت صداقت و خیرخواهی بر محبت و دوستیها با وجود دوری افزوده کرد تا جائی که امروز با جرات با صدای بلند میتوان فریاد زد که مردم قدرشناس بیرجند زحمات بی شائبه و خالصانه او را در این 25 سال گذشته با حضور چشمگیر و چشمان گریان خود در آخرین وداع استاد پاسخی شایسته دادند و به نقل از کسانی که در مراسم تشیع جنازه وی شرکت کرده بودند میگوئیم که برگزاری این چنین یادمانی در شهر بیرجند و روستای نوزاد کم نظیر و یا بهتر بگوئیم بی نظیر بوده است.
زنده یاد دکتر سید عبدا... علوی مینویسد من هرگاه برای فرزندان تنهای در غربت خود نامه مینوشتم با قلبی حزین و چشمانی اشکبار در خلوت دل آواز میدادم و برای روح بلند حکیم فردوسی زمزمه میکردم:
بگوئید در گوش باد چو ایران نباشد تن من مباد
او ادامه میدهد: من قصههای دردمندانه فقر خراسان جنوبی را با قصههای غم انگیز خود همراه و همدل میکردم که خدایا هرگز ما را در راه آبادانی ایران عزیز خسته و ملول و دل شکسته مگردان و این دعای هم بستگی را به همراه این فرموده مرحومه مادرم اقدس خسروی در گوش دل خود و در سر زبانم مترنم شدم در دیار خود شهریار خود و من دوست داشتم در بیرجند محروم و مظلوم و در تمام ایران که سرا و دیار من است. شهریار خود باشم و هرگز درد غربت را دیگر تجربه نکنم و دیگران هم آواره و جلای وطن نکنند که بسیار سخت و شکننده است که وطن زیباترین و قشنگترین و سرزندهترین جایگاهی است که در آن رشد میکنیم و خدا و مردم و مهربانی و عزت و شرف را جستجو میکنیم و تجربه و نیاز عاطفی و عقلانی پیدا میکنیم و کمال مییابیم و صاحب کرامت و شخصیت میشویم.
او بیان میکند: آن زمان که من اندیشه خود را صادقانه و شجاعانه در خدمت تاسیس خراسان جنوبی قرار داده بودم بر مظلومیت بیرجند و روستاها آگاهی یافته و شناخت داشتم. لذا نه شعار بود و نه خود محوری و نه وطن دوستی منطقهای بلکه برعکس جهان شمولی بوده زیرا در خراسان جنوبی و نقاط مثل آن بسیار استعدادهای نهفته و بالقوه نابود میشوند. در حالیکه میتوانستند متفکران و دانشمندان جهان شمول در خدمت بشریت باشند. چه کنیم که امروز يكسال است كه ما شاهد فقدان مردی بزرگ و اسطورهای در استان خراسان جنوبی به ویژه بیرجند و روستای نوزاد شده ایم. اما رسالت ما این است که فریاد ایران ، ایران و وطن ، وطن زنده یاد دکتر علوی را به گوش کلیه ایرانیان دور از وطن برسانیم تا بلکه تلنگری باشد برای بازگشت و خدمت صادقانه آنان به وطن!
ما به عنوان فرزندانی که ریشه مان از استان خراسان جنوبی است.
مفتخریم که دیار پدارن و مادران ما دارای این چنین مردان اسطورهای است و ما و دیگر ارادتمندان او مفتخریم که ازاین پس از او به عنوان چهره ماندگار استان خراسان جنوبی یاد کنیم و به نسل آینده معرفی نمائیم
اما اکنون که دو سال است كه زنده یاد دکتر سید عبدا... علوی از میان ما رفته است و ظیفه ما شناسائی این چهره خیر مردمی و وطن دوست آزادیخواه و عاشق ایران به کلیه نسلهای جوان و نوپای سرزمین خراسان جنوبی و ایران عزیز میباشد. امیدواریم که زندگی ساده و عاشق وطن این مرد بزرگوار سر لوحه زندگی ما باشد و اگر امروز خراسان جنوبی شاهد فقدان یک علوی بزرگ است بایستی هزاران علوی دیگر رشد کنند و جا پای او بگذارند و رسالت نا تمام او را به پایان برسانند.
کوتاه سخن اینکه: او بار سفر بست و رفت و راهی خانه معبود شد . کولهای که او با خود حمل میکند حامل ایثار، فداکاری ،گذشت، عشق به وطن، ایران و ایرانی است. اگر چه او را به جرم دوست داشتن زادگاهش و خدمت رسانی به منطقه اش تبعید کردند ولی هرگز از پا ننشست و از خدمت رسانی به منطقه دست برنداشت و قلم را زمین نگذاشت و در نهایت پیکر پاک این عاشق دل شکسته را به عشق پرندگان خسته و پرستوهای عاشق زادگاهش به سرزمین و دیار تابش خورشید که همان کویر داغ و نگین خراسان ، بيرجند ، است بازگرداندندو در خاك سرد زادگاهش روستاي نوزاد و در كنار آرامگاه پدر بزرگوارش براي هميشه آرميد .
آدرس آرامگاه :
روستای نوزاد - شهرستان درمیان - استان خراسان حنوبی