سه سال از غروب پدرم گذشت، دست تقدیر او را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.سه سال از پرواز معصومانهاش گذشت،این سه سال را با یاد و بی حضورش، چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشکها که بر رخ دوید، هنوز به یادش اشک میریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم.