همرزم یوسف: هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم که...
شهید یوسف قربانی در سال ۱۳۴۵ هجری شمسی در خانوادهای از نظر اقتصادی ضعیف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد و در سن شش سالگی مادرش در اثر حادثهای در روبروی خانه مسکونی شان از دنیا رفت. یوسف به همراه برادرش در کنار مادر بزرگ در خانهای کوچک سالهای اول دبستان را پشت سر گذاشت و مادر بزرگ هم در همان دوران ، به رحمت خدا رفت. بعد از سه سال ، زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را میخواند، همراه برادرش به تهران آمده و نزد فردی حدود چهار پنج سال زندگی و کار میکنند و دوباره به زنجان برگشته و در خانه کوچک موروثی ساکن میشوند. برادر یوسف هنرمندی بود که بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کنده کاری میکرد و همه او را به این لقب میشناختند. با پیروزی انقلاب، یوسف با تشکیل اولیه بسیج، جذب آن شده و به صورت بسیجی گمنام به جبهه اعزام گردید. در همین سالها،تنها عضو خانواده یعنی برادرش هم در اثر حادثه تصادف، دار فانی را وداع گفت.
یوسف در عملیاتهای مختلف شرکت نموده و آموزشهای لازم را میبیند .یوسف در لشکرهای ۱۷ علی بن ابی طالب و ۳۱ عاشورا خدمت نموده و از جمله نیروهای کارآمد، اطلاعات و عملیات گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) استان زنجان بود که در عملیاتهای آبی و خاکی، والفجر هشت (بهمن ماه ۱۳۶۴، منطقه اروند رود، فاو) و کربلای پنج (دی ماه ۱۳۶۵، منطقه عمومی شلمچه) در ماموریتهای شناسائی و جمع آوری اطلاعات، از مناطق پدافندی دشمن، در کسوت یک بسیجی غواص نقشی تاثیرگذار داشت.
یوسف در عملیات کربلای ۵ در گردان ولیعصر (عج) زنجان، لشگر عاشورا و هنگام فتح پاسگاه کوت سواری عراق در شلمچه به شهادت میرسد. روایت می کنند که قبل از عملیات ، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود، آقا یوسف غواص یعنی چی؟ او پاسخ میدهد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج).
لطفا شکیبا باشید