شهریور سال ۶۱ بود ، یه روز عصر شهید فرزاد بهادری ، شهید محمد حاتمی کاهکش و فرزاد رضوی اومدن توی سنگر ما ، یه مقدار پلو عدس از شب قبل مونده بود ، گرم کردم باهم خوردیم ،،، بعدش شهید فرزاد بهادری یه بشکه اب برداشت رفت پشت سنگر ، ظاهراً غسل شهادت کرده بود ، چند دقیقه ای موندن پیش ما و بعد خدا حافظی کردند و رفتن ،،، چشم دوخته بودم به مسیری که داشتن میرفتن ، یهویی موشک خمپاره ای وسط سه نفرشون اصابت و منفجر شد ،،، با پای برهنه بسمتشون دویدم ، دیگر برادران هم اومدن ، صحنه ی دلخراش و ناراحت کننده ای بود ، بدن نازنین شهید فرزاد بهادری متلاشی شده بود ،،، شهید محمد حاتمی و فرزاد رضوی بشدت مجروح شده بودند ،،، با کمک برادران به سختی محمدحاتمی و فرزاد رضوی رو سوار بر ماشین کردیم به عقب ( بهداری ) فرستادیم ، بدن متلاشی شده شهید فرزاد بهادری رو نمیشد به راحتی جمع و حمل کرد ، لذا یه پتویی از توی سنگر اوردم و روی زمین پهن کردم و تکه بدن نازنین شهید فرزاد بهادری رو جمع کردم و درون پتو قرار دادم ،،، ضمنأ شهید محمد حاتمی در اسفند ماه سال
۱۳۶۳ در عملیات بدر بشهادت رسید ،،،
راوی : رزمنده دفاع مقدس آقای ناصر کیان ارثی
کانال ایتای شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
🆔@shohada_masjedsoleiman
آدرس آرامگاه :
گلزارشهدای کلگه مسجدسلیمان
لطفا شکیبا باشید